آقا سعید میخوام بهت حسودی کنم اجازه هست؟
وبلاگتو خوندم چون نسبت به اسمم آلرژی دارم
و بهت حسودیم شد چون میتونی این همه راحت حست رو بیان کنی
خدایی چند تا از ما بدون این که شعر بگیم بدون اینکه حرفامونو بپیچونیم اومدیم اینجا و به اونی که دوسش داریم گفتیم دوست دارم
خیلی که باهال باشیم میگیم :کسی را دوست میدارم همیشه فکر میکردم چه جوری میتونم حس زیبای برتری آدمارو از نظر کسی که دوسشون داره بیان کنم و حالا میبینم چه جمله ای بهتر از این وقتی کسی را عاشقانه دوست می داری،
شیوه ی بیان اسمت در صدای او متفاوت است
و تو می دانی که نامت در لب های او ایمن است
حتی حالا خود منم نمیتونم راحت احساسمو بگم میدونید وقتی کوچکتریم به ما یاد میدن که دوست داشته باشیم حتما همتون از این خاطره ها دارین وقتی کوچیک بودیم و پسر همسایه رو که 2 سال ازمون بزرگتر بود میزدیم یا موهاشو میکشیدیم مامان سریع دخالت میکرد و میگفت:آخ آخ میخواست نازت کنه عزیزم الهام دوست داره مامانی بدو برو دوستتو ببوس بعد سالها بعد مجبوری همی این دوستیهارو فراموش کنی چون پسر همسایه که درس نخونده پول نداره نه مامانی فراموشش کن
اونا میترسن که ما عاشق بشیم برای همین پسر همسایه تعطیل
خلاصه مطلب حتی منم نمیتونم مثل آقا سعید روراست حرف دلمو بگم شاید همون بهتره که بگم
پنجشنبه 1 آذر 1386 - 5:42:31 PM